Wednesday, June 26, 2002

آقاي ‹‹ شاد ›› شما هميشه شاديد يا بعضي مواقع ؟
ــ عليرغم خواسته ام ، براي هميشه ، ولي شاد بودن يك چيز است و شاد زيستن چيز ديگر...

اكنون كه وارد دهه 80 ميشويم شما چند دهه حر� بي حساب زده يا نوشته ايد ؟
ــ دهه 80 به اصطلاح و به شهادت تاريخ دهه چهل : چهلي نوشتنمه....

اولين بار كي به دنيا آمديد ؟
ــ همين حالا و صد البته با احتساب زمان از دست ر�ته اي به درازاي 16/2/1325 تاكنون .....

اولين بار كي حر� بي حساب زديد؟
ــ دهه پنجاه در مجله هاي �ردوسي و كاريكاتور با هدايت استادانم جناب عبدالعلي دستغيب و مرحوم محسن دولو و با اين گ�ته كه ‹‹ سازمان ملل شمع را به نقض آتش بس متهم كرد ›› .

آيا حر� بي حساب همان حر� با حساب است ؟
ــ حر� حر� است و نشخوار آدميزاد بنابراين ‹‹ با ›› و‹‹ بي ›› پيرايه هايي است كه به آن مي بندند.

شيرين ترين حر� بي حساب كه زده ايد كدام بوده ؟
ــ بهتر بود مي پرسيديد شيرين ترين و تلخ ترين شيرين ترين آن : ‹‹ بود و نبود بهار چيزي از زيبايي گلهاي قالي كم نمي كند›› . و تلخ ترينش ‹‹ زندگي مشابه مردابه گول چنتا نيلو�رشود نبايس خورد ›› .

شيرين ترين حر� بي حساب يا كاريكلماتوري كه از ديگران خوانده ايد كدام بوده ؟
ــ از مرحوم پرويز شاپور ‹‹ شيشه شكسته گلخانه را نشان زمستان نمي دهم ›› و نيكو كواچ ستاره �وتبال هامبورگ ؛
‹‹ روز بدون خنده يك روز از دسته ر�ته است ››

شايد خوانندگان ما ندانند كه شما به صورت ا�تخاري به مجله ما ا�تخار همكاري داده ايد لط�ا ب�رماييد شغل اصلي شما چيست ؟
ــ ا�تخاري است كه به ا�تخار در به جمع شما بودن تاخت زده ام . و اما شغل اصليم اينو بعدا ميگم

دخل و خرج ماهانه؟
ــ دلخم كه اومده به خرجم نميره

اول شب بود يا روز؟
ــ روز بدون شب.....

شما شبها حر� بي حساب مي زنيد يا روزها ؟
ــ آخه پدر آمرزيده ، آدمهاي �قير بيچاره كه شب و روز ندارند .........

حر�هاي بي حساب چگونه به شما الهام ميشوند ؟ �رمول خاصي دارند ؟
ــ شما هم دلتون خوشه ها ، كدوم الهام واسه چي دارين براي آدم حر� درست مي كنيد . راستش ما يه همزاد داريم كه اكثر اوقات مي نشيند ور دلمان و از ري و بغداد گ�تمان مي كنيم . او حر� با حساب بلغور ميكنه و چون تو كارش يه خورده اشكال �ني داره و اي همچي بگي نگي عقلش پاره سنگ برميداره . ما ايثار مي كنيم و چرنديات آقا رو به حر� بي حساب تبديل كرده و به خورد خلق الله مي دهيم . �رمولشم بلاتشبيه مثل �رمول نسبيت اينشتين سر و ساده است . او، شما ، ايشان يك بند حر� مي زنيد . منم يك كلمه از كل �رمايشات شماها را ميگيرم ، صيقلش ميدم، شاخ و برگ بهش اضا�ه ميكنم تا بشه يك حر� با حساب و چون نمي خوام پا تو ك�ش همزادم بكنم . بي حسابش مي كنم ، همين ......

حر� را بايد زد يا شنيد ؟
ــ اكثرا كه مي زنند ولي شنيدنش ادب است

شما براي نوشتن حر� بي حساب اول قلم را برمي داريد يا كاغذ را ؟
ــ كاغذ كه روي ميز است اما مي گذارم كه هوا مرا بردارد و من قلم را ....

شما اول �كر مي كنيد و بعدا مي نويسيد يا اينكه اول مي نويسيد و قبلا ( ! ) �كر مي كنيد ؟
ــ در هر دو صورت وسيله اش را ندارم

�رق كاريكاتور با كاريكلماتور ؟
ــ اين برنده است و آن گزنده و برعكس...

�رق كاريكاتور با كاربراتور ؟
ــ كاربراتور تنظيم كننده بنزين براي موتوره و كاريكاتور ميزان و اندازه دادن براي خنده و شايدم گريه.....

از جه تاريخي با مجله ما همكاري كرده ايد و �كر مي كنيد مجله ما تا كي دوام خواهد آورد؟
ــ از بدو انتشار و تا زندگي هست .........

سال مار را بايد به مارها تبريك گ�ت يا به آدمها؟
ــ به هر دو هاها..........

چرا بر� را ميتوان پارو كرد اما حر� را نه ؟
ــ چرا نميشود ؟ پس ب�رماييد شغل بنده و جنابعالي چيه ؟ خب نگ�تم بعدا ميگم ، شغلم بابام جان حر� پارو كردنه و عدد جارو كردن . حسابدارم ، د�تر دارم ، اداره دارم و خزانه دار . كار كه عيب نيست ، من �وق ليسانسي را ميشناسم كه با گردني برا�راشته همراه با چرخ طوا�ي اش سيب زميني مي�روشد آنهم از نوع پشندي اش...

و حر� آخر ؟ يا حر� بي حساب آخر ؟
ــ از هنرمندي پرسيدم چرا هروقت روي صحنه گريه مي كني از يك چشمت اشك مياد ؟ گ�ت هنره !.........

.